Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6278 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
elsewhere
U
بجای دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
enallage
U
بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
succedaneum
U
دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
Other Matches
spot bowler
U
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunch
U
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunches
U
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
in lieu of
U
بجای
instead of
U
بجای
in exchange for
U
بجای
vises
U
بجای
vices
U
بجای
per pro
U
بجای
vice-
U
بجای
Instead of you
U
بجای تو
in the room of
U
بجای
lieu
U
بجای
vice
U
بجای
in his stead
U
بجای او
in return for
U
بجای
in payment of
U
بجای
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
instead of
<conj.>
U
بجای
[بعوض]
instead
U
بجای اینکه
stead
U
بجای بعوض
for
U
بجای از طرف
he succeeded his father
U
بجای پدرنشست
to pass for
U
قلمدادشدن بجای
quid pro quo
U
بجای عوض
quid pro quos
U
بجای عوض
in somebody's place
U
بجای کسی
in place of
U
بجای درعوض
instead of celebrating
U
بجای جشن
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
impersonify
U
بجای شخص گرفتن
back to your seats
U
برگردید بجای خود
O.K.
U
اصط لاحی که بجای
on your marks
U
فرمان بجای خود
instead of the other way around
U
بجای برعکس این
instead of the reverse
U
بجای وارونه این
instead of vice versa
U
بجای برعکس این
take your mirks
U
فرمان بجای خود
hardwired connection
U
می بجای ورودی و سوکت
were i in his skin
U
اگر بجای او بودم
foist
U
چیزی را بجای دیگری جا زدن
push pass
U
پاس با فشارچوب بجای ضربه
to pass for
U
پذیرفته یا شناخته شدن بجای
he could p for an englishman
U
بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
phraseography
U
نشان گذاری بجای عبارت
instead of doing
U
بجای اینکه انجام بدهند
I wI'll sign for him .
U
من بجای اوامضاء خواهم کرد
If I were in your place. . .
U
اگر بجای شما بودم …
instead of working
U
بجای اینکه او کار بکند
ghost writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
metafile
U
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
eat the ball
U
اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
rational dress
U
نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
to take the fall for somebody
U
مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
Ferdowsi left a good name behind.
U
نام نیکی از فردوسی بجای مانده
conscription of weath
U
گرفتن پول و مال بجای سرباز
recuperation
U
عمل برگرداندن لوله بجای خود
to touch ground
U
بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
things have come to a pretty pass
U
کار بجای باریک رسیده است
ampersand
U
کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
i wish you would go
U
بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
wick
U
چیزی که بجای فتیله بکار رود
wicks
U
چیزی که بجای فتیله بکار رود
he had no more no to say
U
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
cheat
U
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ventriloquist
U
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquistic
U
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
pinsetter
U
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
whipping boy
U
بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
ant
U
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
commodity money
U
پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
cheated
U
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheats
U
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ants
U
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
put the ball on the floor
U
به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
oafs
U
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
pinspotter
U
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
persepolis
U
شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
overstand
U
بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
He left a great name behid him .
U
نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
to make one's mark
U
مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
ventriloquists
U
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
oaf
U
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
grillage
U
شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
rickshaw
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
scratch pad
U
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
scratch pads
U
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
ack
U
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
ricksha
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
order arms
U
فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
mutual terms
U
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
kinnikinnic
U
برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
hydroplaned
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
interior label
U
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
the piping time
U
زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
hydroplane
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
light
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
anth
U
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد<و >مخالف < و >درعوض <و>بجای < و غیره مثل :ANTIchrist
anti
U
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
hydroplaning
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
spot pass
U
پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
Molotov cocktails
U
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
mince pie
U
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
mince pies
U
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
designated hitter
U
بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
manrope
U
طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
wampun
U
خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
lightest
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
Molotov cocktail
U
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
lighted
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
hendiadys
U
عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
rebounds
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
puncheon
U
ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
grillage
U
شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
rebounding
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
jelutong
U
ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
netball
U
بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
kauri
U
کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
wampum
U
صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
wampumpeag
U
صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
antimatter
U
جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
U
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
hi
U
فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
partial carry
U
فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
streamer
U
یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
streamers
U
یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
plot
U
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plotted
U
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plots
U
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
low resolution graphics
U
توانایی نمایش بلاکهای گرافیکی با اندازه حروف یا تنظیم مجدد شکل ها روی صحفه بجای استفاده از پیکسهای جداگانه
post card
U
کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
clackvalve
U
دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
personate
U
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
goofy foot
U
موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
pilot method
U
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
periphrastic conjugation
U
صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
conceptual tool
U
وسیلهای برای کار با نظریه ها بجای کار با اشیاء
changelings
U
بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
squidding
U
استفاده از طعمه مصنوعی بجای طعمه طبیعی درماهیگیری
goldbrick
U
جنس بی ارزشی که بجای جنس بهاداری فروخته میشود
changeling
U
بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
thrashing
U
وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
virtual
U
تصویر کامل ذخیره شده در حافظه بجای اینکه بخشی از آن که نمایش داده شده است
euphemize
U
استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
elf child
U
بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اندمیگذارند
graphics
U
شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
ringing the changes
U
ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
ego loss programming
U
تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
sclaff
U
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
well-behaved
U
که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
well behaved
U
که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
furthered
U
دیگر
secus
U
از دیگر سو
another
U
دیگر
others
U
دیگر
alternative
U
شق دیگر
again
U
دیگر
alternative
U
دیگر
thence
U
دیگر
alternatives
U
شق دیگر
alternatives
U
دیگر
else
U
دیگر
anymore
U
دیگر
next
U
دیگر
one an other
U
یک دیگر
from one another
<adv.>
U
از هم دیگر
furthers
U
دیگر
no more
U
دیگر نه
of one another
<adv.>
U
از هم دیگر
furthering
U
دیگر
he is no more
U
او دیگر
of each other
<adv.>
U
از هم دیگر
further
U
دیگر
other
U
دیگر
from each other
<adv.>
U
از هم دیگر
stepped lines
U
خطوط کنگره ای
[خطوط شکسته]
[در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
otherwhere
U
در مکان دیگر
otherness
U
چیز دیگر
otherwhile
U
گاه دیگر
otherguise
U
جور دیگر
Recent search history
Forum search
2
دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2
دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1
popsicle
1
مرض سینه وبغل
2
تعریف فونتیک چیست؟
2
Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1
معنی lead lag compensator
2
transmembrane
1
playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1
Current passworda
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com